بارها اتفاق میافتاد که آیت الله بهجت(ره) به امام خمینی پیغامی برای قربانی کردن یا امور دیگر میداده و امام مقید بودند بهطور دقیق به این سفارشها عمل کنند.
به نقل از بروخبر، آشنا شدن با سبک زندگی و سیره علمای دینی و بندگان صالح خدا میتواند درسهای مهمی برای زندگی ما به همراه داشته باشد؛ اما در این میان، شنیدن سیره و سبک زندگی ایشان از کلام دوستان و آشنایان راهی است که رمزهای زیادی را آشکار کرده و نکات و آموزههای مهمی را بازگو خواهد کرد.
آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی سالها در کلاس درس آیت الله بهجت(ره) شرکت کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم که در دفتر امام خمینی (ره) بود، بارها شاهد دیدارهای امام (ره) با آیت الله بهجت بود و حتی گاهی پیغامهای این دو مرد الهی را به یکدیگر میرساند. بعد از آن سالها که تولیت حرم مطهر حضرت معصومه (س) را بر عهده داشت، از تذکرات و راهنماییهای آیت الله بهجت بهرهمند شده است.
خبرگزاری تسنیم با استناد به صحبتها و نکات آیت الله مسعودی خمینی به بررسی سیره عارف کامل و عبد صالح خدا، مرحوم آیت الله العظمی محمدتقی بهجت رحمهالله علیه پرداخته است.
شرکت در درس آیت الله بهجت(ره)
شروع آشنایی شما با آیت الله بهجت(ره) و شرکت در درس ایشان چگونه اتفاق افتاد؟
مدتی در کلاس درس امام خمینی رحمهالله شرکت میکردم. یک بار همراه با مرحوم آیت الله مصباح یزدی از محوطه حرم حضرت معصومه سلام الله علیه میگذشتیم. آقایی را دیدم که با محاسن سفید و مرتبی در گوشهای نشسته بود که توجهم به ایشان جلب شد و از آیت الله مصباح پرسیدم که او را میشناسد یا نه.
آیت الله مصباح هم گفت که ایشان آقای بهجت است که از نجف به قم آمده و در اینجا درس و بحث دارد. متوجه شدم که آیت الله مصباح چند سالی هست که در کلاس درس آقای بهجت شرکت میکند.
بعد از آن، من هم در کلاس ایشان که در یک حجره قدیمی در مدرسه فیضیه تشکیل میشد شرکت کردم. البته بعد از مدتی محل کلاس را به یک خانه قدیمی و کوچک در نزدیکی منزل آیت الله بهجت تغییر دادیم. اما چون آن خانه هم مخروبه شده بود، به پیشنهاد ایشان کلاسها در منزل خودشان برگزار میشد. به این ترتیب حدود ده سال در کلاس آیت الله بهجت شرکت کردم.
روش تدریس آیت الله بهجت(ره)
یکی از مواردی که شاگردان آیت الله بهجت(ره) به آن اشاره میکنند، شیوه درس گفتن ایشان بود که با سایر علما مقداری متفاوت بود.
همین طور است. ایشان چند دقیقه ابتدای هر درس را به بیان نکتههای اخلاقی میگذراند و مسائل را طوری بیان میکرد که در جان و روح انسان تأثیر میگذاشت. بعد از آن موضوع را به طور کامل میگفت و همه موارد و نکات را یادآوری میکرد.
البته هیچ وقت در مورد اینکه چه کسی چنین مطلبی را گفته، چه کسی نظر دیگری داده و از این جور موارد صحبتی نمیکرد. یعنی اسم افراد را نمیآورد و حتی اشاره نمیکرد که کدام مطلب نظر خود ایشان است.
گاهی میگفت «اینطور هم میشود گفت» و ما از این اصطلاحات متوجه میشدیم که این قسمت از بحث نظر خود ایشان است. به این صورت طلبهها باید خودشان جستجو میکردند تا گوینده مطالب را پیدا کنند.
ارتباط دو عالم ربانی
شما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتها در محضر امام خمینی (ره) بودید. ارتباط امام (ره) با آیت الله بهجت چگونه بود؟
به خاطر دارم که یک بار امام خمینی رحمهالله علیه به من فرمودند: «فلانی! فردا میخواهیم به منزل آقای بهجت برویم.» فکر میکنم که ایشان میدانستند که من در درس آیت الله بهجت شرکت میکردم. فردای آن روز، موقع صبح، به امام (ره) گفتم که وقت رفتن است و همراه ایشان به منزل آیت الله بهجت رفتیم که آن موقع در کوچه مسجد ارک بود.
به خدمت ایشان که رسیدیم، امام (ره) با اشاره به من فرمود که اتاق را ترک کنم. من هم بیرون رفتم و حدود بیست دقیقهای امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) با هم خلوت کرده و صحبت میکردند. بعد از آن چند باری هم اتفاق افتاد که آیت الله بهجت (ره) به من پیغامی میداد تا برای امام خمینی (ره) ببرم.
سفارش آیت الله بهجت به امام خمینی مبنی بر قربانی کردن
پس شما به نوعی پیغامهای ایشان را به امام (ره) میرساندید و بنابراین باید تا حد زیادی از ارتباطات ایشان مطلع باشید.
البته از محتویات پیغامها خود امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) مطلع بودند و من در خدمت ایشان بودم. دو سه بار آیت الله بهجت به من گفتند: «به آقا بگویید فردا دو تا گوسفند قربانی کند.»
من هم مطلب را به اطلاع امام (ره) میرساندم و ایشان هم همان موقع دستور میدادند تا این کار انجام شود. من هم با آقای فرجی که قصاب بود تماس میگرفتم و میگفتم: «دو تا گوسفند بیاورید و اینجا بکشید.» بعد از ذبح هم گوشت قربانی را به فقرا و همسایگان میدادیم.
یک بار هم بود که آیت الله بهجت فرمودند: «به آقا بگویید فردا سه گوسفند قربانی کنند.» بنده هم مسئله را به امام (ره) میرساندم و امام هم مقید بودند که دقیقاً خواسته آیت الله بهجت را اجرا کنند. البته هیچ وقت دلیل این عددها که دو یا سه گوسفند قربانی شود را نمیدانستم و وقتی آیت الله بهجت این طور میفرمود من هم عین کلام ایشان را به امام میرساندم.
هیچ وقت دلیلش را نپرسیدید؟
نه. نه میدانستم و نه میپرسیدم. فکر میکردم اگر خودشان بخواهند میگویند و وقتی صحبتی نمیکردند من هم کنجکاوی نمیکردم.
حالات عرفانی عبد صالح خدا
یکی دیگر از خصلتهای آیت الله بهجت که شاگردان و افراد مرتبط با ایشان تا اندازهای مطلع شدند، حالتهای عرفانی ایشان بود. شما این حالتها را چگونه دیدید یا درک کردید؟
آیت الله بهجت(ره) دائمالذکر بود، یعنی تسبیح به دست میگرفت و ذکر خدا را میگفت. حتی در حالی که در کوچه و خیابان و در فاصله منزلشان تا حرم مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها رفت و آمد میکرد، در حال ذکر بود و مقید بود تا حتی یک لحظه از یاد خدا غافل نباشد. این حالت را مردمی که از کنار ایشان رد میشدند هم به خوبی متوجه میشدند.
اما بعضی مواقع در بین صحبتهایشان به مواردی اشاره میکردند که موجب تعجب دیگران میشد. مثلاً گاهی در کلاس درس که نکته اخلاقی میگفت موردی را مطرح میکرد که یکی از افراد حاضر در کلاس دغدغه انجام همان کار را داشت.
برای من هم اتفاق میافتاد که میخواستم کار خاصی را انجام بدهم و مدتی در فکر آن بودم، به کلاس آیت الله بهجت که میرفتم ایشان با اشاره و مثال همان مورد را تذکر میداد و میگفت که این کار خوب یا بد است و مقدمات انجام آن را مطرح میکرد.
توصیه آیت الله بهجت برای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه(س) و شگفتیهای ماجرا
میشود در این مورد مثال واضحی بزنید؟
نمونه بارز آن در مورد بازسازی گنبد حرم مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها است که چند سال قبل و در زمان حیات آیت الله بهجت انجام دادیم.
یک بار برای بررسی شرایط گنبد به بالای آن رفتم و متوجه شدم که لایههای طلای گنبد دارد از بین میرود. به یکی از مسئولان دفتر گفتم تا مقدار هزینه لازم برای بازسازی گنبد را مصاحبه کند و به من اطلاع بدهد. او هم بعد از بررسیهای لازم خبر داد که حدود چهار میلیارد تومان هزینه دارد و چهار سال هم انجام این کار زمان نیاز دارد.
من با خودم فکر کردم که نه این مقدار پول را دارم و نه این مقدار عمرم فرصت میدهد تا گنبد را بازسازی کنم. به همین دلیل از انجام کار منصرف شدم.
یکی دو روز از این قضیه گذشته بود که به خدمت آیت الله بهجت رفتم. به محض اینکه من را دید، فرمود: «گنبد دارد خراب میشود. چرا درستش نمیکنید؟» تعجب کردم که آقا از کجا میداند گنبد دارد خراب میشود. خودشان که نمیتوانستند تا آن بالا بروند و ببینند، بعید هم بود که کسی در همان مدت کوتاه به ایشان خبر داده باشد.
در همین فکرها بودم که فرمود: «شما گنبد را درست کنید، خدا پولش را میدهد.» بعد کمی مکث فرمود: «خدا عمرش را هم میدهد.» بدون اینکه درباره نبودن پول یا کفاف ندادن عمرم حرفی زده باشم، همه جوابها را داد. به همین دلیل گفتم «چشم، انشاءالله انجام میدهیم.»
اما باز هم به این فکر بودم که هیچ پولی برای این کار ندارم که آقا خطاب به پسرشان فرمود: «علی آقا! پنج میلیون تومان به ایشان بدهید برای طلاکاری گنبد.» فکر کردم چند میلیارد لازم است، با پنج میلیون کار راه نمیافتد. همان موقع دوباره صدا زدند: «علی آقا! ده میلیون تومان بدهید.»
چند روز گذشت و من در این فکر بودم که چه کنم. تا اینکه آیت الله بهجت یک بار دیگر فرمود: «چرا کار را شروع نمیکنید؟» گفتم مبلغ برای شروع کار کم است. ایشان هم گفتند «شما شروع کنید پولش را خدا میدهد.»
با توصیه مؤکد ایشان مطمئن شدیم که کار انجام میشود. به همین ترتیب آماده شروع کار شدیم. همان روزها بود که ساختمان نیمه ساختهای که در تهران داشتیم و مدتها بود که کسی آن را نمیخرید، مشتری پیدا کرد به مبلغ هشتصد میلیون تومان. مشتری به سفارش ما تمام پول را به حساب بانک مرکزی ریخت تا بتوانیم میزان طلای لازم را از بانک تحویل بگیریم.
یک نفر هم تماس گرفت و گفت: «تمام دستمزد کارکنان را من میدهم.» استاد طلاکاری که گنبد امام رضا علیه السلام را طلاکاری کرده در همین چند روز از خدمت در آن آستان بازنشست شد و برای بازسازی گنبد حرم حضرت معصومه سلامالله علیها آمد. به این ترتیب بود که همه کارها خیلی زود به خوبی انجام شد و کار بازسازی گنبد حرم در طول دو سال و چند ماه به خوبی به پایان رسید.