یکی از خصوصیات سینمای مجیدی تأکید بر توانمندیهای شگفتانگیز کودکان و تزریق روحیه خودباوری به آنها است؛ خصلتی که اکنون بار دیگر در «خورشید» نمایان شده است.
به نقل از بروخبر-محمد خاجی: «خورشید» آخرین ساخته بلند سینمایی مجید مجیدی کارگردان مؤلف و پرآوازه سینمای ایران است. وی که آخرین بار فیلم سینمایی «آن سوی ابرها» را در ستایش عشق و زندگی بهصورت همکاری مشترک با کشور هندوستان تولید کرده بود، اکنون پس از مدتها بار دیگر به سینمای مطبوع و مورد انتظار مخاطبانش بازگشته است.
مجیدی که سابقه طولانی و درخشانی در ساخت فیلمهای سینمایی با محوریت کودکان و نوجوانان دارد، این بار نیز تمرکز خود را بر این قشر مهم و معتنابه جامعه معطوف کرده و «خورشید» خود را به زوایای تاریک و پنهان زندگی طیف متفاوتی از بچههای ایران زمین تابانده است؛ بچههایی که همه ما روزانه در ترددهای درون شهریمان به وفور آنها را میبینیم و در معرض درخواستهای مکررشان برای خرید محصولات یا پذیرش خدماتشان قرار میگیریم.
کاراکتر علی (با بازی خوب روحالله زمانی) به عنوان شخصیت اصلی فیلم، کودک کاری است که در یک گاراژ قدیمی به عنوان شاگرد آپارات کار میکند؛ او پدرش را از دست داده و مادرش نیز به دلیل بروز پارهای از مشکلات روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زندگی علی در میان وزش بادهای ناملایم و تلاطمات روزمره سپری میشود تا اینکه روزی او در معرض پیشنهاد وسوسهبرانگیز ایفای یک مأموریت دشوار و چالش برانگیز قرار میگیرد؛ مأموریتی که در صورت موفقیت میتواند زندگی علی و رفقایش را دگرگون کند.
«خورشید» را در وهله نخست، باید ادای دین شایسته مجید مجیدی به کودکان کار ایران زمین به شمار آورد؛ کودکان شریفی که بخش مهمی از سالهای کودکی خود را صرف مشاغل سخت و طاقتفرسا میکنند تا خردهنانی به کف آرند و نانآور خانواده خود باشند؛ حال آنکه باید به تحصیل، کودکی و بازیگوشی مشغول باشند.
تیتراژ آغازین «خورشید»، با هلیشات زیبایی از آبتنی بچهها در حوضچه دایرهواری که نشان از خورشید دارد، بالا میآید. فیلم در ادامه به سراغ روایت داستان زندگی شخصیتهای قصه میرود و دوربین کنجکاو هومن بهمنش، به فراخور پیشروی داستان، جزئیاتی از زندگی کودکان «خورشید» و تواناییهای شگفتانگیز آنها در مواجهه با چالشها و حل و فصل دشواریهای زندگی فراروی مخاطب قرار میدهد.
فیلم مملو از قابهای زیبا و لحظههای تأثیربرانگیز از زندگی است که جملگی از حُسن ترکیب و کارآزمودگی مثلث مجید مجیدی، نیما جاویدی و هومن بهمنش حکایت دارند؛ ترکیب کاربلدی که به درستی در کنار هم جای گرفتهاند و محصول چشمنوازی را خلق کردهاند.
یکی از خصوصیات مبرّز سینمای مجیدی که نمود درخشان آن در «خورشید» نیز مشهود است، تأکید بر توانمندیهای شگفتانگیزکودکان و تزریق روحیه خودباوری به آنها است؛ خصلتی که در دو فیلم «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» به اوج خود رسید و اکنون بار دیگر در «خورشید»، نمایان شده است.
مجیدی با وجود آنکه به سراغ سوژهای حساس و مرتبط با طیف محرومی از کودکان ایران زمین که با مسائل و ناملایمات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند رفته، اما لحظهای در ترسیم مسائل، مشکلات، لحظهها و مختصات زندگی آنها دچار یأس، اغراق و سیاهنمایی نشده است؛ بر خلاف بسیاری از کارگردانان سوپررئالیست سینمای ایران که هنگام پرداخت به موضوعاتی از این دست، عنان تعادل از کف داده و به سمت قلب واقعیت غش میکنند، سینمای مجیدی از آن دست سینماهایی است که روح امید و روشنی همواره بر آن پرتو افکنده و همین خصیصه مهم، تماشای فیلمهای او را به تجربهای لذتبخش و به یاد ماندنی بدل ساخته است.
مسئله مهم و قابل توجه دیگری که مجیدی با درایت و ظرافت بدان پرداخته، مسئله مهاجران افغانی و چالشهای فراروی آنها است؛ از آنجا که کسر قابل توجهی از کودکان کار کشورمان را مهاجران افغانی تشکیل میدهند، نگاه تیزبین مجیدی از این جامعه انبوه نیز غافل نمانده و او در ترکیب بازیگران کودک خود از دو کودک افغانی استفاده کرده است که الحق بازیهای درخشانی هم از خود به نمایش گذاشتهاند؛ جالب آنکه مجیدی در نمایش مسائل و چالشهای حاکم بر زندگی کودکان مهاجر افغانی نیز به ورطه افراط و اغراق نیفتاده است؛ کاری که برخی همتایان او در تولیدات پیشین سینمای ایران تا سرحد توان در انجام آن کوشیدهاند!
«خورشید» همچنان که قصه میگوید، درس انسانیت هم میدهد؛ هنگامی که در مدرسه میان دو دانشآموز ایرانی و افغانی دعوا درگرفته و ناظم مدرسه در حال موأخذه آنها است، دانشآموز ایرانی با نهیب دانشآموز دیگر را «افغانی» خطاب میکند و ناظم مدرسه ( با بازی خوب جواد عزتی) بلافاصله نسبت به این توهین نژادی واکنش منفی نشان داده و به دانشآموز ایرانی تشر میزند که ما اینجا «ایرانی-افغانی» نداریم. متأثر از چنین پرداخت انسانی و پرداختهای متخلّقانه دیگری است که فیلم واجد کارکردی سازنده، تحکیمبخش و مودتآمیز میان دو ملت ایران و افغانستان میشود.
مجیدی که استاد بازی گرفتن از کودکان نابازیگر است، این بار نیز طبق روال گذشته بهترین بازیها را از کودکان فیلمش گرفته است. کودکان حاضر در فیلمهای مجیدی علاوه بر خصوصیات مثبت بازیگری، روحی بزرگ، همتی بلند و مرامی الهامبخش دارند؛ آنها باوجود دستان کوچکشان، کارهای بزرگ و غیرمنتظرهای انجام میدهند و همواره توانمندیهای شگرف خود را به رخ بزرگسالان میکشند. دغدغه مداوم مجیدی در پرداخت امیدوارانه به کودکان به عنوان سرمایههای بالنده و ارزشمند سالهای آینده ایران زمین، دغدغهای بسیار شریف و محترم است که باید به احترام آن تمام قد ایستاد.
اهمیت حضور فیلمبردار چیرهدستی چون هومن بهمنش در مقام مدیر فیلمبرداری «خورشید» را نیز نباید در برشمردن فاکتورهای موفقیت این فیلم از قلم انداخت؛ ذوق بهمنش در ثبت قابهای خوشرنگ و لعاب و جسارت او در ثبت لحظههای مربوط به حضور علی در کانال آب، ازجمله عناصر کلیدی تبدیل «خورشید» به اثری درخشان است. البته در این بین، از موسیقی شنیدنی رامین کوشا و نقش او در بهبود انتقال حس و حال فیلم به مخاطب نیز نباید گذشت؛ کوشا پیش از این نیز در فیلم سینمایی «سرخپوست» ساخته نیما جاویدی هنر خود را عیان کرده بود.
در تحلیل نهایی، «خورشید» را میتوان بازگشت پرفروغ مجید مجیدی به سینمای قصهگو، بیپیرایه و مخاطبپسند دانست؛ سینمایی که دوستش داریم و نمونههای درخشان آن در سینمای ایران را باید در آثار خود او جستوجو کرد. چهاینکه بسیاری از کارگردانان موفق این نوع سینما، موفقیت خود را مرهون مجیدی و آثار ماندگارش هستند.